مثلِ نفس کشیدن -بی آنکه بدانم- به تو می اندیشم. افکارِ من آزادند به هر کجا که می خواهند، بروند و عجیب است که همه راهشان به سوی توست و این حس را به من می دهند که می خواهم با تو باشم. چه جایی امن تر از چشمانت، قلبت و آغوشت؟! چیزی وجود ندارد که من بیشتر از با تو بودن بخواهم. دنیا را از دست می دهم و تو تمامِ دنیایم می شوی. به هر سمتی که می روم به تو می رسم. فکر کردن به تو گُداری ست برای عبور از طوفانِ تنهایی. وقتی به تو می اندیشم، تمامِ رؤیاها به دنبالم می افتند و فاصله چیزی نیست جز باغ هایی که در آن گل های اشتیاق می روید. چیزی بالاتر از این نیست که تو سببِ خوشبختی من باشی و من کلید دارِ تنها گنجینه ی دنیا! هر روزِ بی تو مثلِ یک روزِ بی خورشید ست نفسم می گیرد. من تو را با قلبم می بینم و با روحم می بوسم!
درباره این سایت